گروه سلامت خبر ساز – محمد رضازاده : صحبتمان خیلی زود آغاز می شود، از این و آن زیاد درباره شخیصت، فداکاری ها و از جان گذشتگیش شنیدهام. بارها با شاگردانش هم کلام شدهام و آنها هم به داشتن استادی نخبه افتخار میکنند. استادی که از همان دوران نوجوانی به جمع مبارزان علیه حکومت شاهنشاهی پیوست، در آن دوران سختیهای زیادی را تحمل کرد و زمانی که کشور درگیر جنگ شد، جانش را کف دست گذاشت، لباس رزم به تن کرد تا دِین خود را به مردم عزیزتر از جانش ادا کند.
از دکتر حسین قناعتی سخن می گویم. متولد مهر سال ۴۲ و بچه جنوب تهران است. او پس از اتمام دوران دبیرستان راهی جبهههای جنگ میشود و در همان دوران جنگ تصمیم به ادامه تحصیل در رشته رادیولوژی میگیرد. آقای دکتر معتقد است در زندگی هر چه دارد از محبت اهلبیت است و باید قدر این نعمت بزرگ را دانست. در ادامه مشروح این گفت وگو را می خوانید:
تصور میکردم اینجا آخر دنیا است
آقای دکتر شما از چه زمانی تصمیم گرفتید در مبارزات علیه رژیم طاغوت شرکت کنید؟
مبارزات جدی از سال ۱۳۵۶ آغاز شد و وقتی در آن سال رئیس ساواک در رونامه اطلاعات به امام (ره) توهین کرد خشم عمومی برانگیخته شد، مردم قم قیام کردند و آتش خشم مردم شهر به شهر شعله ور شد و تا روز ۱۷ شهریور ادامه پیدا گل کرد. متاسفانه در آن روز گارد شاهنشاهی به میدان آمد و تعداد زیادی از هموطنان را به شهادت رساند.
آن روز من در صحنه حضور داشتم و با چشمان خودم دیدم که جان های زیادی روی زمین افتاد. من آن روز ۱۵ سال سن داشتم و این صحنه آنقدر وحشتناک بود که تصور می کردم اینجا آخر دنیا است. آهسته آهسته مردم دوباره با وجود حکومت نظامی به خیابان آمدند و روز سیزدهم آبان نیز با موجی دیگر از شهادت مردم مواجه شدیم.
جالب است بدانید با اینکه در آن دوران ما در تظاهرات بسیار فعال بودم اما هیچوقت به خودم اجازه ندادم به اماکن عمومی، پمپ بنزین ها و بانکها آسیب بزنم، معتقد بودیم که این اماکن بیت المال هستند و نباید آسیب ببینند، هرچند در آن زمان هم برخی گروه های تندرو که مشخص نبود عضو کدام گروه ها هستند اقدام به آتش زدن بانک کردند.
اسلحه کالیبر ۴۵ روی مغزم بود!
خاطره ای از آن دوران برایمان بگویید؟
منزل ما میدان خراسان بود، روز اول محرم به همراه تعدادی از هم سن و سال های خودم در تظاهرات شرکت کردیم گارد تعقیبمان کردند، با آنها درگیر شدیم . آنها شروع به شلیک کردند من توانستم خودم از معرکه نجات دهم و به یک قصابی پناه ببرم، افسر گارد خودش را به مغازه رساند.
فراموش نمی کنم کف مغازه خیس بود و من با شدت زیادی زمین خوردم، تا به خودم آمدم دیدم اسلحه کالیبر ۴۵ مامور روی سر من قرار دارد، بدجوری جا خوردم، سکوت کرده بودم به مامور نگاه میکردم. در نهایت از کشتن من صرف نظر کرد و آنها تا جایی که توان داشتند من و دوستانم را کتک زدند و سوار کامیون کردند. در مسیر مردم درحال تظاهرات بودند و زمانی که مأمورها پیاده شدند تا مانع تظاهرات مردم شوند از کامیون پیاده شدیم و به سمت منزل فرار کردیم.
همدلی مردم برای مبارزه با ظلم باعث شد تا این انقلاب به پیروزی برسد
به یاد دارم، برای استقبال از امام در بهشت زهرا مستقر بودیم که آن روز را نیز فراموش نمی کنم. آن روزها من با شهید بروجردی، مهندس الدیری و چند نفر دیگر از شهدای تاثیرگذار آشنا شدم، جمعی را تشکیل داده بودیم و کارهای مقدماتی برای استقبال از امام (ره) را انجام می دادیم. آن جمع به هسته خودسازی ما تبدیل شده بود.
خاطره ای دیگر از بهمن ماه به یاد دارم، روز ۲۲ بهمن در تظاهرات شرکت داشتم و از شانس من هنگام سقوط پادگان نیروی هوایی اسلحه ژسه بدست اوردم. آن دوران همدلی مردم برای مبارزه با ظلم باعث شد تا این انقلاب به پیروزی برسد. بعد از پیروزی انقلاب بیشتر به سراغ درس و مشق رفتم، آن دوران آقای طالقانی کمیته امدادی تشکیل داده بود و ما در آن دوران با دوچرخه مواد غذایی را بین نیازمندان توزیع می کردیم و واقعا از این کار لذت میبردیم.
مادرم می گفت اگر امام (ره) را تنها بگذارید شیرم را حلالتان نمیکنم
آقای دکتر شما علاوه بر مبارزه با رژیم پهلوی در جبهه هم حضور داشتید، چه زمانی وارد جبهه های جنگ شدید؟ خانواده مخالفتی نداشتند؟
رفتارهای اجتماعی خوبی بعد از انقلاب شکل گرفته بود و مهربانی و صفا بین مردم جاری بود، هرچند حقوق و درآمد آن دوران هم زیاد نبود و مردم با مشکلات مالی مواجه بودند، کارگران ازجمله پدر من آن دوران چیزی حدود ۵۰۰ تا هزار تومان حقوق می گرفتند. هنوز درگیر سر و سامان دادن به اوضاع بودیم که جنگ آغاز شد، بسیج در آن دوران آموزشهای نظامی میگذاشت و من آن زمان ۱۸ سال سن داشتم و بعد از گذر دوران دبیرستان راهی جبهههای جنگ و مبارزه شدیم.
پدرم با این موضوع مخالف بود، اما مادرم نه. من همیشه احترام پدر و مادر را داشته ام و تنها جایی که موجب دلگیری پدرم شدم جبهه رفتنم بود، مادرم بارها به من و برادرانم می گفت اگر امام خمینی (ره) را تنها بگذارید شیرم را حلالتان نمیکنم، مادر من معتقد بود که برای پیروزی باید کمک حال رزمندگان و امام باشیم. برادران من هم راهی جبهه و جانباز شدند اما سختگیری پدر برای من بود، برادرانم در سن سیزده الی پانزده سالگی راهی جبهه شدند.
در کدام عملیاتها حضور داشتید؟
یک پایم در دانشگاه بود و یک پایم در جبهههای نبرد
بچه های جبهه از جان و دل برای دفاع از این خاک مایه گذاشتند، من هم سال ۱۳۶۱ وارد جبهه شدم. از عملیات بیت المقدس در پشتیبانی و کمک رسانی به مجروحان شروع کردم و در عملیاتهای رمضان، مسلم ابن عقیل و والفجر حضور داشتم و در عملیات والفجر یک برای اولین بار مجروح شدم، همزمان با حضور در جبهه کنکور داده بودم و سال ۱۳۶۳ وارد دانشگاه شدم. سال ۱۳۶۵ در کرمانشاه در بمباران شهر مجروح شدم و زیر آوار بیمارستان ماندیم. همان زمان در جبهه های سومار نیز حضور داشتم که عراق با بمبهای شیمیایی از ما استقبال کرد و شیمیایی شدم.
یک پایم در دانشگاه بود و یک پایم در جبهههای نبرد. من به همراه شهید علی اکبری در یک عملیات برون مرزی نیز حضور یافتیم به کردستان عراق رفتیم و از طریق مرز سردشت در عمق ۶۰ کیلومتری از سردشت. من تا روزهای آخر جنگ در جبهه حضور داشتم و اقدامات ما تنها کارهای مبارزاتی نبود بلکه در کارهای تحقیقاتی نیز به رزمندگان کمک می کردیم.
آقای دکتر تاثیرگذارترین شهید در دوران دفاع مقدس برای شما کدام شهید بود؟
همه شهدا دارای مقام بالایی هستند، من شش ماه با شهید برونسی کار کردم، ما گردان خط شکن بودیم به همین دلیل تعداد زیادی از رفقای من به شهادت رسیدند. شهید علی یزدانی معدل ۱۹ ریاضی بود ۷ تانک را در عملیات بیت المقدس زد، رزمنده شجاع و کار درستی بود، بسیار باهوش بود، در عملیات بدر رزمندگان را به عقب فرستاد تا اسیر نشوند خودش تنهای تنها در برابر عراقی ها ایستاد تا به شهادت رسید.
شهیدی که درون قبر عبادت میکرد
یکی از دوستان خیلی خوبی که روی شخصیت من اثر گذاشت شهید مهدی سیدین بود. سیزده ساله بود و با دستکاری شناسنامه به جبهه آمده بود، خادم گردان بود، شبها اثری از او نبود و بعدها ما فهمیدیم برای خودش قبر کنده و شبها درون قبر عبادت می کرد. نام خودش را سید مهدی گمنام گذاشته بود تا کسی او را نشناسد، نمی خواست زیر تابوتش کسی باشد، مقام معنوی این شهید خیلی بالا بود و من شخصی با کمالات ایشان ندیده ام.
اگر ما در این جنگ پیروز شدیم به برکت این افراد بود. این شهیدان حجتی هستند برای افرادی که اهل لجاجت نیستند و خدا بارها در تاریخ نشان داده است که می توان با نیروی کم بر باطل پیروز شد. پیروزی ما در جنگ نشان دهنده قدرت ایمان بود، خداوند گفته است اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم. جوانان باید به خدا توکل کنند، توسل داشته باشند و تلاش کنند، خداوند همه گره ها را باز میکند.
شهیدی که شهدا را شبانه به خاک ایران بازگرداند
آقای دکتر از چه زمانی وارد دانشگاه شدید؟
قبل از ورود به دانشگاه به دلیل مسائل جنگ، حواسمان به جبهه بود. در یکی از مرخصیها از جبهه آمدم و در کنکور سال ۶۱ دانشگاه شرکت کردم و قبول شدم که مصادف شد با مجروحیت من و نتوانستم شروع کنم ولی در کنکور سال ۶۳ در دانشگاه علوم پزشکی تهران قبول شدم. با شهید رحیم علی اکبری آشنا شدم که فرمانده غواص بود. در سال ۶۴ در یک عملیات برون مرزی که دو نیروی پزشکیار آشنا به جنگ میخواستند من و رحیم باهم شرکت کردیم که او خیلی زحمت کشید و شجاعت کرد به طوری که دو تا از بچه ها را که در خاک عراق مجروح شده بودند از خاک عراق و از جاده ای که دست ضد انقلاب بود شبانه به خاک ایران بازگرداند.
آقای دکتر در دوران دانشگاه چه موفقیت هایی کسب کردید؟
از ثبت ۲۷ نوآوری تا دو کشف جهانی
در مرکز تحقیقات دانشگاه تهران به وزارت دفاع در زمینه جنگهای ش م ر کمک می کردیم. با اتمام جنگ در دوره تخصص شرکت کردم و با کمک خداوند توانستم رتبه اول دانشگاه را کسب کنم. در سال دوم و سال آخر نیز نفر اول گروه بودم. آقای دکتر کابلی اصرار داشت که در دانشگاه بمانم و دو رشته اینترونشن و نورواینترونشن را راه اندازی کردم و ۲۷ نوآوری و دو کشف داشتم که برای اولین بار در دنیا رخ داد. یکی از کشفها تزریق سلول بنیادی در زانو و تشکیل غضروف بود و دیگر کشف نیز ایجاد سرطان در خرگوش و درمان آن با روشی نوین است که در آینده از آن رونمایی می شود.
در این مدت تلاش کردم در حد خودم به پیشرفت علم کمک کنم، با مرکز تحقیقات فناوری نوین دانشگاه در زمینه ساخت وسایل پزشکی کمک کردیم که همین ایده باعث تولید ۱۸۰ محصول نوآورانه در کشور شد و این حرکت بزرگ به وسیله اساتید ایرانی رخ داد. در دیدار اخیر نخبگان با مقام معظم رهبری نیز از برخی از محصولات درمان سرطان رونمایی شد. همیشه تلاش کردم معلم خوبی برای دانشجویان باشم. امروز بخش قابل توجهی از تولیدات تجهیزات پزشکی کشورمان به خارج از کشور صادر میشود و این صنعت پس از انقلاب با حضور شرکتهای دانش بنیان متحول شده است.
دوستان من در این آب و خاک شهید شدند و باید در همین خاک بمانم
شما از آمریکا پیشنهاد همکاری داشتید، با این حال ترجیح دادید در ایران فعالیت کنید، چرا این تصمیم را گرفتید؟
در سال ۱۹۹۶ از رییس بخش رادیولوژی دانشگاه هاروارد پیشنهاد کار داشتم و گفتند از روز اول ماهانه ده هزار دلار حقوق می دهیم، همین الان مجوز کار در اروپا را دارم اما لزومی نمیبینم. دوستان من در این آب و خاک شهید شدند و باید در همین خاک بمانم. اما معتقدم رشد اجتماعی بزرگی پیش روی کشور ما است و آینده ایران درخشان است. اگر تحریم ها فشار بیاورد و وضعیت اقتصادی سخت هم شود ما از خدمت به مردم دست نمیکشیم و معتقدم باید خودمان در این خاک را بسازیم.
آقای پهلوی! بنیاد زندگی شما پول حرام است
آقای دکتر کشور ما در ماه های اخیر با حوادث و اغتشاشات مواجه بود، شما این اتفاقات را چگونه ارزیابی می کنید؟
در اتفاقات اخیر لا به لای دانشجویان رفتم با آنها حرف زدم مورد عتاب قرار گرفتم اما به آنها گفتم پایه این اعتراض و اغتشاش دروغ است، آغاز این حرکت با دروغ بود، از روز اول به دروغ گفتند مهسا امینی را کشته اند که اینگونه نبود. به دانشجویان گفتم من نیت شما را بد تفسیر نمیکنم شما به دنبال عدالت هستید به ناکارامدیها اعتراض دارید اما شما در حرکتی افتادید که علیه نظام راه انداخته اند. افرادی که در این بستر قرار گرفتند دنبال اصلاح جامعه و عدالت جامعه بودند اما توسط دشمن فریب خوردند، دشمن به این افراد دروغ گفت و تعدادی از افراد عادی و نیروهای انتظامی نیز در این میدان کشته شدند.
ریشه حوادث اخیر دروغ، تهمت و افترا بود
ریشه حوادث اخیر دروغ، تهمت و افترا بود و متاسفانه جمهوری اسلامی در این حوادث مظلوم واقع می شود. فردی مثل رضا پهلوی که پدرش چندهزار میلیارد تومان را از کشور دزدید و دیکتاتوری شناخته شده بود پولها را از کشور خارج کرد امروز مدعی دموکراسی شده است، آقای پهلوی بنیاد زندگی شما پول حرام است، شما حتی توانایی اداره خانواده خود را ندارید چه برسد به یک شهر و کشور!
پزشکی ایران تنه به تنه پزشکی دنیا می زند
وضعیت بهداشت و درمان کشور قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را چگونه ارزیابی می کنید؟
بعد از انقلاب میانگین عمر ۵۴ سال به ۷۶ سال رسیده است، قبل انقلاب هیچ اهمیتی به روستاها داده نمی شد اما امروز همه روستاهای ما شبکه بهداشتی دارند و مردم از آب سالم، گاز و برق استفاده می کنند، امروز پزشکی ما به قدری رشد کرده است که تنه به تنه پزشکی دنیا می زند، امروز درآمد صنعت توریسم سلامت ما در همین مدت سه برابر شده است و ۱۵۰۰ دانشجوی خارجی از ۵۱ کشور دنیا حتی از آمریکا، هلند، فرانسه ، هندوستان، عراق، نیجریه و ... داریم. امروز ظرفیت جذب ۶۰۰ دانشجوی دیگر داریم اما توانایی جذب نداریم. امروز دانشگاه تهران در عراق شعبه زده است و عراقی ها یک میلیارد دلار هزینه ساخت آن کرده اند، این دانشگاه در سه رشته کار خود را آغاز کرده است. درآمد ما از آموزش پزشکی ۴ میلیون دلار بوده است.
پایان پیام/